Warning: file_exists(): open_basedir restriction in effect. File(/C:/DOCUME%7E1/farhang/LOCALS%7E1/Temp/moz-screenshot-1.png) is not within the allowed path(s): (/home/rookir/:/tmp/:/var/tmp/:/opt/alt/php73/usr/share/pear/:/dev/urandom:/usr/local/php73/lib/:/usr/local/php73/lib/:/usr/local/php56/lib/:/usr/local/php74/lib/:/usr/local/php81/lib/:/usr/local/lib/php/) in /home/rookir/domains/zbchess.ir/public_html/modules/Articles/config_function.php on line 548

Warning: file_exists(): open_basedir restriction in effect. File(/C:/DOCUME~1/farhang/LOCALS~1/Temp/moz-screenshot-1.png) is not within the allowed path(s): (/home/rookir/:/tmp/:/var/tmp/:/opt/alt/php73/usr/share/pear/:/dev/urandom:/usr/local/php73/lib/:/usr/local/php73/lib/:/usr/local/php56/lib/:/usr/local/php74/lib/:/usr/local/php81/lib/:/usr/local/lib/php/) in /home/rookir/domains/zbchess.ir/public_html/includes/functions.php on line 4881

Warning: file_exists(): open_basedir restriction in effect. File(/C:/DOCUME~1/farhang/LOCALS~1/Temp/moz-screenshot-1.png) is not within the allowed path(s): (/home/rookir/:/tmp/:/var/tmp/:/opt/alt/php73/usr/share/pear/:/dev/urandom:/usr/local/php73/lib/:/usr/local/php73/lib/:/usr/local/php56/lib/:/usr/local/php74/lib/:/usr/local/php81/lib/:/usr/local/lib/php/) in /home/rookir/domains/zbchess.ir/public_html/includes/functions.php on line 4881
باشگاه شطرنج ذهن برتر - مرگ علی شطرنجی
خوش آمدید

مرگ علی شطرنجی




نوشته شده توسط رضا سلامي   
یکشنبه, 27 تیر 1389 ساعت 06:41


 

در ایامی که تیمور لنگ خراسان را عرصه ترکتازی خود نموده بود (1382میلادی)خستگی ناشی از جنگ را با شطرنج از تن به در می کرد.روایت است که تیمور هر جا با خود جمعی از هنرمندان و دانشمندان و به طور اخص شطرنجبازان را به همراه داشته است.در این جمع بدون شک علی شطرنجی از همه نامی تر و زبردست تر بود.یکی از همین روزها،زیر سقف نورانی آسمان خراسان علی شطرنجی صفحه و مهره هایش را بر روی یک میزگذاشته و دائما به دور آن چو نان پروانه ای به دور شمعمی گشت.از قضا تیمور به همراه اکثر علما و حکما، وزیران و هنرمندان و خصوصا دست راست خود، فردی که چون سایه همیشه به همراه او بود یعنی مستاسان از آنجا عبور می کرد.با دیدن علی شطرنجی و آن صحنه ی تمرکز و علاقهیتیمور متعجب شد، قدری نزدیک شد و گفت:چه می کنی علی؟


جواب شنید :یک مات در دو حرکت، سرور من .

تیمور باقیافه ی فکور به صفحه نگاهی کرد و گفت:ظاهرا که مسئله ی ساده ای است.بگذار ببینم.با گذشت لحظات و دقایق چهره ی تیمور بیشتر و بیشتر در هم می رفت .زیر لب از او خواسته که آهسته جواب را به او بگوید تا او نیز به نوبه ی خود پادشاه را مطلع نماید.لیک علی شطرنجی کماکان غرق در اندیشه های خود به دور میز می چرخید و جوابی نمی داد.تا این که تیمور آشفته و پریشان خاطر به صدا در آمد و گفت:خوب، جواب را ببینم.

علی شطرنجی سریعا گفت :سرور من

d8= F

تبدیل پیاده به فیل و سفید می برد،زیرا

Rd4 و …Ff6

کیش و مات.تیمور خیلی متعجب شد.او به هیچ عنوان به این ترفیع فکر نکرده بود.لحظه ای خاموش ماند تا اینکه در چشمانش جرقه و بر لبانش لبخندی پدیدار آمد.با نگاهی به علی گفت :نگفته بودی که پیاده ها به این سمت می روند پس چگونه می خواستی جواب را پیدا کنم؟

همراهان رضایت خاطری یافتند و علی را به مسخره گرفتند.علی شطرنجی کماکان متمرکز پاسخ داد:سرور من شما شاید گمان بر این داشتید که مهره ها به این طرف می روند؟و همزمان صفحه شطرنج را نود درجه چرخاند.


در این صورت جواب کماکان

d8

است، لیکن اینبار پیاده مبدل به اسب می شود و در حرکت بعد سفید مات می کند.زیرا

Fc6………..Rd5

تیمور لنگ، بدتر از همیشه به دور صفحه شطرنج می شلید.عرق ریزان و شرمسار پاسخ داد:خیر این آن سمتی نبود که فکرش را می کردیم.علی شطرنجی با آسودگی خاطر گفت:سرور من شاید شما این جناح و سمت را در خاطر داشته اید و هم زمان صفحه را نود درجه به سمت راست چرخاند.در این صورت نیز سفید در دو حرکت مات می کند.زیرا

g8=T   Rd5

و آنگاه

Td8

و مات.

تیمور که از شدت خشم لال شده بود، رنگش به سفیدی گچ و قلبش تیره تر از همیشه کماکان به صفحه خیره شده بود و در پاسخهای علی شطرنجی حیران و متعجب مانده بود.از دیدن این وضعیت مستاسان خود را وسط میدان انداخت تا شاید بتواند زخم عمیق سرورش را مرهم و درمانی باشد.به سرعت صفحه شطرنج را نود درجه به سمت راست چرخاند و گفت خیر!

عالیجناب، نور تابان خاور میانه به این حالت فکر می کرده است و تو علی سفیه باید از ابتدا سلطان ما را در جریان دقیق پوزیسیون می گذاشتی.علی شطرنجی هنوز یک شانس برای ادامه حیات خود داشت.لیک غرق در تفکرات خود نمی دانست که این آخرین فرصت را نیز از دست می دهد.

زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

خالی از اندیشه بود که هر قدم متفکرانه ی او به دور این میز ،قدمی است که او را به مرگ نزدیک می کند.کماکان خونسرد و بی درنگ:

. f8=D

با تبدیل شدن پیاده به وزیر سیاه پاسخی جز

Rd5

ندارد و پس از آن

Dc5

مات.تیمور به خشونت و وحشیگری در برابر رقبا و دشمنان مشهور بود؛ معهذا گفته می شود.که او از ذکاوت ، هوش و طنز نیز طرفداری می کرد.اما افسوس که این رسوایی و این خفت در مقابل تمامی اطرافیان چیزی نبود که بتواند نادیده بگیرد.دندانهایش از خشم به هم جوش خورده بود،نگاهش دریده تر از همیشه به افق دوخته شد.علی کماکان سرش پایین بود ،حیران مهره ها را می نگریست.تیمور قامتش را راست کرد.آهی از ته دل بر کشید و با صدایی آهسته و رنجور ،لرزان و خشمگین ندا بر آورد:

سرش را ببرید!...
منبع: سايت شطرنج مازندران



کپی
لینک اشتراک گذاری

  • 1228
  • 33